بعضی شبها اگه از اون تایمی که باید بخوابم دیرتر بخوابم دیگه خوابم نمیبره و دیگه مغزم offنمیشه، همینجوری میگرده دنبال موضوعات مختلف و تجزیه و تحلیل اتفاقاتِ بیاهمیت. گاهی هم چند ساعت توی مغزم در حال کَلکَل در مورد یه موضوع مسخره با یه شخص خیالی هستم. البته یه مدت سعی میکردم از این همه فسفر سوزی شبانه استفادهی مثبت بکنم تا اینکه کار بجایی رسید که توی خواب برنامه نویسی میکردم یا اینکه فرمولهای عجیب غریب اکسل توی ذهنم مینوشتم. ولی بَدیِ این کار این بود که اگه به نتایج مهمی میرسیدی تا از رختخواب بلند نمیشدی و محتویات مغزت رو توی کامپیوتر خالی نمیکردی دیگه نمیشد که بخوابی.
خلاصه امشبم یکی از اون شباست. (خوب بخوابید)
اگر الان نصفه شبه و هنوز بیدارین یه نگاهی هم به اینجا بندازید.