اگرچه ممکن است غیرممکن به نظر برسد اما روش هایی وجود دارد که با استفاده از آن ها و متعادل کردن محیط یا حتی آموزش نحوه خواب دیدن به مغز خود می توانید خواب های خود را کنترل کنید.
اگرچه ممکن است غیرممکن به نظر برسد اما روش هایی وجود دارد که با استفاده از آن ها و متعادل کردن محیط یا حتی آموزش نحوه خواب دیدن به مغز خود می توانید خواب های خود را کنترل کنید.
هیاتی از دانشمندان به دعوت گروه مشورتی علمی امریکا عقیده دارند جست وجوی حیات فرازمینی باید به طور جامعی گسترش یابد تا آنچه را که آنها «حیات عجیب» می نامند، دربرگیرد.
حیاتی شامل ارگانیسم هایی بدون DNA یا دیگر مولکول هی موجود در شکل شناخته شده حیات. دانشمندان در گزارش خود چنین نتیجه می گیرند که «تحقیق هیات مشخص می کند که وجود حیات به اشکالی متفاوت از حیات زمینی هم ممکن است.» این گزارش توسط National Research Council با عنوان «محدودیت های حیات ارگانیک در منظومه های سیاره ی» منتشر شد. دیگر کارشناسان هم با تمجید از این گزارش، از آن با عنوان بازاندیشی در جست وجوی حیات یاد کردند. «میکل میر» سرپرست دانشمندان برنامه اکتشاف مریخ ناسا چنین می گوید؛ «ین موضوع به ما بسیار کمک می کند تا مطمئن شویم که با چشمانی باز جست وجو می کنیم.»
شاید به نظرتان خیلی از تصاویری که توی خوابها میبینید، چرت و پرت و بیمعنی باشد اما روانشناسها معتقدند میشود از رؤیاها چیزهای جالبی بیرون کشید.
روزگار عجیبی است هر گوشه ، در هر خیابان یا بین دوستان را که نگاه میکنی درباره این کلمه میشنوی مخصوصا بین کسانی که ادعای متالبازی و گوش دادن به موسیقی متال به خصوص سبک بلکمتال را یدک میکشند.
چیزی که الان در جامعه مشاهده میشود باب شدن شیطان پرستی و انداختن پنتاگرام در گردن است.
قانون جذب قانونی انتزاعی است و به طور خلاصه بیان میکند که هر آنچه در ذهن انسان تصور شود اعم از خوب یا بد، زشت یا زیبا و ... در دنیای واقعی نمود خواهد یافت. سرعت و شدت به واقعیت پیوستن این تصویر ذهنی به شدت تمرکز روی آن موضوع و وضوح تصویر آن در ذهن بستگی دارد.
قانون جذب میگوید هر چه فکر کنی همان میشود. هیچوقت نباید فراموش کنیم که ما به چیزی که فکر میکنیم میرسیم نه به چیزی که دوست داریم. همیشه یک حس خوب یک فکر خوب به دنبال میاورد .پس حس خود را سرشار از عشق و شوق کنیم.
عـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـک فرد می بـاشـد که در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یک ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد بنفس را میتوان چنین تعریف کرد:
مبحث امروز یکی از مباحث بسیار جذاب برای خودمه
یکی از موضوعاتی که خیلی وقت بود که ذهن منو به خودش مشغول کرده بود بحث تله پاتی بود و این که اصلا تله پاتی چی هست و مگه ممکنه یه نفر بتونه اون چیزی رو که توی ذهن خودش هست رو به ذهن دیگری منتقل بکنه . راستش خودم الان به این موضوع اعتقاد پیدا کردم که همچین چیزی میشه . در ضمن برای خودم هم بار ها اتفاق افتاده : مثلا یه بار برادرم داشت به چیزی فکر میکرد و من هم که کنارش نشسته بودم به طور ناخود آگاه همون موضوعی که برادرم بهش فکر می کرد وارد ذهنم شد و با تعجب دیدم که برادرم شروع کرد به صحبت در باره همون موضوع !! در باره شما هم حدس میزنم که این اتفاق افتاده باشه پس واجب شد که پست امروز رو بخونین. تو این پست روش استفاده از این ویژگی یا به عبارتی کنترل کردنش برای ارسال تصورات و خواسته های ذهنی به طور ارادی رو می نویسم:
تلهپاتی پدیده یا قابلیتی است برای برقراری ارتباط بین افراد، که عمدتاً به صورت غیرقابل کنترل و در شرایط خاص نیز به صورت کنترل شده، به وقوع میپیوندد.
زندگی به ما دقیقا چیزی را می دهد که می خواهیم.پس اولین کاری که باید کرد این است که آنچه را می خواهی دقیقا درخواست کنی . اگر خواسته ات مبهم باشد آنچه را بدست می آوری همانقدر درهم و برهم خواهد بود اگر کم بخواهی، کم را به دست خواهی آورد.
هر تقاضایی که داری باید کاملا دقیق باشد. اگر ثروتی را در نظر می گیری باید مقدار و مهلت اکتساب آن را تعیین کنی.
«حکایت دولت و فرزانگی - مارک فیشر»
امروز روز دهم قرنطینه هست و تقریبا علائم بیماری از بین رفته. خدا رو شکر تا این لحظه ریه هام درگیر نشدن. درکل بیماری سختی نبود ولی خود قرنطینه واقعا داغونم کرده. حس می کنم توی این روزایی که نبودم دخترم واسه خودش خانومی شده. امروز اومده بود به دیدنم آخر هر جملش این بود که بابا بغلم کن. ولی خب نمیتونستم هر بار به بهانه ای حواسشو پرت میکردم تا اینکه کم کم وقت خداحافظی رسید. انگار همه چیزو میدونست وقتی مامانش بغلش کرد همینطور که به من نگاه میکرد آرو آروم بغض کرد و یهو بغضش ترکید و دیگه هم آروم نشد. نمیدونم چرا ولی گریه ی امروزش با همیشه فرق داشت،یه دلتنگیِ 10 روزه پشتش بود. از بغل مادرش پایین اومد دوست داشت تنها باشه با بهانه های الکیِ منم حواسش پرت نمی شد. فقط دوست داشت راه بره و گریه کنه، انگار یه بار سنگینی روی دلش بود که هرچی گریه میکرد سبک نمیشد. انگار از زمین و زمان گلایه داشت امروز. انگار یه چیزی رو میخواست فریاد بزنه ولی خودشم نمیدونست که چیه. ولی من فهمیدم دخترم...
یادش بخیر پارسال خوشحال بودیم که سال 98 رو زنده تموم کردیم حالا اینو چکارش کنیم؟!!!
پیرو پست پارسال (بازماندگان)
نظر شخصی من اینکه که امکان کنترل کرونا با پخش اخبار مثبت از کنترل کرونا در شهرهای مختلف و یا برعکس، ترساندن بیش از حد مردم وجود ندارد. چرا که در شهر همیشه یکسری افراد رو میبینیم که تحت تاثیر اخبار منفی کاملا موارد بهداشتی رو رعایت میکنند و از طرف دیگه هم افرادی رو میبینیم که کرونا رو دست کم گرفتن و اصلا رعایت نمی کنند. به نظر من این اپیدمی آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد که همه مردم به این باور برسند که اگه میخوان به بیماری مبتلا نشن باید موارد بهداشتی رو رعایت کنن. و بهای شکست دادن این ویروس هم متاسفانه چیزی جز افزایش مبتلایان و جان باختگان نیست.
به امید خدا اگر این یک ماه رو هم دوام بیاریم میشیم جزو بازماندگان سال 1398.
خارج از شوخی خیلی مواظب خودتون باشید. ویروس کرونا بسیار بسیار سریع شیوع پیدا میکنه و منتقل میشه با این اوصاف کماکان ازدحام مردم رو توی مراکز خرید برای کارهای غیر ضروری میشه دید.
یه چند وقتی هست که توی مود عکاسی هستم، درکل به عکاسی خیلی علاقه دارم در حدی که یه مدت قصد داشتم یه آتلیه عکاسی راه بندازم که نشد. خلاصه بگم که تا امروز دنبال قضیه عکاسی بودم که بالاخره ماه پیش تصمیم گرفتم یه دوربین دیجیتال بخرم. هزینش با توجه به وضعیت مالی این روزهای همه خیلی سنگین دراومد ولی فکر کنم ارزشش رو داشت که واسه علاقه مندیهام هزینه کنم.
- تصمیم دارم گهگاهی پست آموزشی مربوط به عکاسی و ادیت عکس بزارم ولی نمیدونم به درد کسی میخوره یا نه...
آقا من کماکان با قدرت بر این باور هستم که یه نفر وقتی ما حواسِمون نیست میاد سیم هندزفریمونو گره میزنه در میره.
خودِ واقعیِ هر یک از ما کودکِکوچکی است که هنوز رشد نیافته. گاهی اوقات وقتی به ما خوش میگذرد یا داریم بازی میکنیم، وقتی احساس شادی میکنیم، وقتی نقاشی میکنیم، یا شعر مینویسیم، یا پیانو میزنیم ، یا به هر طریقی احساسات خود را بیان میکنیم این کودک بیرون میآید.اینها شادمانهترین لحظاتِ زندگیِ ما هستند. وقتی خودِ واقعیِ ما بیرون میآید، وقتی به گذشته نمیاندیشیم و دلواپس آینده نیستیم. آنوقت شبیه بچهها میشویم.
اما یک چیز هست که همهٔ اینها را عوض میکند، وما به آن مسئولیت میگوئیم. جامعه میگوید «صبر کن، تو مسئولی، وظایفی داری که باید انجام بدهی،باید کار کنی،باید مدرسه بروی،باید زندگی را اداره کنی.»همهٔ این مسئولیت ها به ذهن هجوم میآورند. آنوقت چهرهٔ ما عوض میشود و دوباره جدی میشویم.
اگر وقتی که بچهها ادای بزرگترها را در میآورند نگاهشان کنید،میبینید که چهرهشان تغییر میکند . میگویند:«مثلاً من یک وکیل هستم»، آنوقت صورت جدی یک آدم بزرگ را به خود میگیرند. ما به دادگاه میرویم و همان چهره را در آنجا میبینیم و این همان است که هستیم. ما هنوز بچه ایم،اما آزادی خود را از دست دادهایم.
بخشی از کتاب چهار میثاق (نویسنده: دون میگوئل روئیز)
وزیرِ تعاون: چه تمام کسانی که کمک هزینه معیشت دریافت کردهاند و چه کسانی که دریافت نکردهاند و اعتراض کردهاند تا آخرِ ماه بایستی این مجوز رو به دولت بدهند که دولت در تمام حسابهایِ بانکیِ آنها سرکشی کند، در غیرِ اینصورت کمک هزینه قطع خواهد شد!
این هم خبرِ جدیدِ امروز که از زبان وزیر تعاون شنیدیم. دیگه واقعا نمیدونم چی باید گفت از طرفی ۵۰ هزارتومان اصلاً ارزش این رو نداره که اجازه بدی هرکسی دلش خواست بیاد و حسابهایِ بانکیت رو بررسی بکنه و از طرفِ دیگه هم خیلی از افراد هستند که واقعاً زیر این فشارِ سنگینِ گرانی و تورم دارن له میشن، مثل کارگرانی که ۵ یا ۶ ماههِ حقوق نگرفتن و چه بسا اونهایی که حقوق هم گرفتن مشکلات مالی زیادی دارن.
با وجود این اوضاع احتمالاً تا چند ماه دیگه باید به دولت اجازه بدیم هرچقدر پول احتیاج داره خودش از حسابمون برداشت کنه.
کاش مسئولین کمی هم برای مردم حُرمت و ارزش قائل بودند و بجای تفره رفتن از پرداختِ حق مردم و سَرک کشیدن در خصوصیترین مسائلِ اونها پای حرفِ دلِ مردم و شنیدنِ مشکلاتشان مینشستند.
متاسفانه بعد از اتفاقاتِ اخیر و قطع شدنِ اینترنتِ بین المللی خیلیها با مشکلاتِ جدی مواجه شدن مثل دسترسی به ایمیلها و شبکههای اجتماعی و... متاسفانه ما حتی یک موتور جستجوی بومی هم نداریم که لااقل سایتهای داخلی رو جستجو کنیم. البته دوستان چنتا معرفی کردن مثل: یوز (که اصلا باز نمیشه)، پارسی جو(که فقط نتایج ویکیپدیا رو نشون میده)، سلام (که ظاهرا تعطیله) و...